تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان یاسید شهدا و آدرس shohadaq2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار وب سایت:
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 77
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1
(زهير بن قين بجلي)
از شخصيتهاي برجسته کوفه بود که روز عاشورا، افتخار يافت در رکاب حسين بن علي «ع» به شهادت برسد.وي در ميدانهاي جنگ، دلاوريهاي بسياري نشان داده بود.ابتدا نيز هوادار جناح عثمان بود، اما توفيق يافت که نيک فرجام و از شهداي عالي مقام کربلاشود.وي در سال 60 هجري (که سيد الشهدا هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود) از سفر حج برميگشت و دوست نداشت که با امام برخورد کند و هم منزل شود.اما در يکياز منزلگاهها ناچار با فرود آمدن کاروان حسيني همزمان شد.امام کسي را نزد او فرستاد.
فرستاده حسين «ع» به خيمه او رفت و پيام امام را رساند.ابتدا بي ميلي نشان ميداد. اما همسرش او را تشويق کرد تا برود و ببيند خواسته امام چيست.زهير نزد امام رفت. کلمات امام آتشي در دل او افروخت که از «عثماني» بودن به «حسيني» بودن تبديل شد. همسرش را نزد قبيله و بستگانش فرستاد و خود به کاروان امام پيوست.[1] سپاه حر وقتي راه را بر امام حسين «ع» بستند، زهير با اجازه سيد الشهدا با آنان سخن گفت و به امام پيشنهاد کرد که با آنان بجنگند، ولي امام نپذيرفت.[2] شب عاشورا نيز، از جمله کساني بود که با نطقي پرشور، مراتباخلاص و حمايت و جانبازي خويش را نسبت به امام کرد و گفت: اگر هزار بار هم کشته شوم و زنده گردم هرگز دست از ياري پسر پيغمبر بر نخواهم داشت.[3] .
روز عاشورا، سيد الشهدا فرماندهي جناح راست ياران خويش را در ميدان به زهير سپرد.زهير، پس از امام حسين «ع» اولين کسي بود که سواره و غرق در سلاح مقابلدشمن رفت و به نصيحت آنان پرداخت.شمر به طرف او تيري افکند.گفتگوهايي بين اوو شمر انجام گرفت.[4] ظهر عاشورا هم او و سعيد بن عبدالله جلوي امام ايستادند و سپرتيرها شدند تا امام نماز بخواند.پس از اتمام نماز، به ميدان رفت و شجاعانه نبرد کرد و چنين رجز ميخواند:
انا زهير و انا ابن القين
اذودکم بالسيف عن حسين
ان حسينا احد السبطين
من عترة البر التقي الزين
ذاک رسول الله غير المين
اضربکم و لا اري من شين
يا ليت نفسي قسمت قسمين[5] .
مطابق گفتهاش، با شمشير از حسين «ع» دفاع کرد و جنگيد و کشته شد.امام به بالين او آمد و او را دعا و کشندگانش را نفرين کرد.
پی نوشتها :
[1] بحار الانوار، ج 44، ص 371.
[2] اعيان الشيعه، ج 7، ص 71.
[3] عنصر شجاعت، ج 1، ص 271.
[4] انصار الحسين، ص 37 و عنصر شجاعت، ج 1، ص 250.
[5] اعيان الشيعه، ج 7، ص 72.
(شهید نماز)
سعيد بن عبدالله، از اصحاب شهيد امام حسين «ع» که روز عاشورا، پيکر خود را سپر تيرهاي دشمن ساخت تا امام حسين «ع» نمازش را بخواند.اضافه بر زخم شمشيرها و نيزههايي که بر بدن داشت، 13 تير هم بر پيکرش نشسته بود که بر زمين افتاد و شهيد شد.[1] خود ابا عبدالله «ع» را نيز ميتوان سر سلسله شهيدان نماز دانست، چرا که براي احياء دين و نماز و امر به معروف و نهي از منکر شهيد شد و قيامش، «اقامه نماز» بود (اشهد انک قد اقمت الصلاة...)[2] شب عاشورا را نيز براي نماز و قرائت قرآن از سپاه دشمن مهلت خواست، ظهر عاشورا هم در آن ميدان خون و شهادت به نماز اول وقت ايستاد.به ابو ثمامه صائدي نيز که هنگام ظهر عاشورا، اذان وقت را به ياد سيد الشهدا «ع» آورد و همراه آن حضرت آخرين نماز را خواند، «شهيد نماز» گفتهاند.
پی نوشتها :
[1] مقتل الحسين، مقرم، ص 304، به نقل از لهوف.
[2] زيارت وارث (مفاتيح الجنان، ص 429).
از شهداي والاقدر کربلا بود.حبيب بن مظاهر (مظهر) اسدي، از طايفه بني اسد، کوفي و از اصحاب رسول خدا «ص» بود.در هر سه جنگ صفين، نهروان و جمل، در رکاب علي «ع» شرکت داشت.از اصحاب خاص امير المؤمنين و حاملان علم آن حضرت و در علوم قرآني شاگرد خاص وي بود.حضرت امير، او را که از حاملان علوم «ع» بود، به علم «منايا و بلايا» (آنچه بعدها اتفاق خواهد افتاد) آگاه ساخته بود.[1] .
عضو گروه ويژه «شرطة الخميس» بود که نيروي ضربتي و مطيع علي «ع» بودند.[2] در نهضت مسلم بن عقيل در کوفه، وي از کساني بود که در راه بيعت گرفتن براي مسلم، کوشش ميکرد.نيز از سران شيعه در کوفه محسوب ميشد که به حسين بن علي «ع» دعوت نامه نوشت.نزد امام حسين «ع» موقعيت والايي داشت.در کربلا نيز امام، او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خويش تعيين کرد.حبيب، تلاش فراواني داشت که ياراني از بني اسد را به ياري حسين «ع» بياورد، اما سپاه اموي مانع پيوستن آنان به ياران سيد الشهدا شدند.[3] گفتگوي او با ميثم تمار، هنگام عبور از مجلس بني اسد، سالها پيش از عاشورا، که هر يک نحوه شهادت ديگري را پيشگويي ميکرد و مايه شگفتي حاضران بودند، معروف است،[4] و اين از همان علم مناياست که از علي آموخته بودند و جريانات آينده را جز داشتند.روز عاشورا رجزي که در حملههايش ميخواند چنين بود:
انا حبيب و ابي مظهر
فارس هيجاء و حرب تسعر[5] .
حبيب بن مظاهر، روز عاشورا از اينکه با شهادتش به بهشت خواهد رفت، خوشحال بود و با «برير بن خضير» مزاح ميکرد.شهادت او بر حسين «ع» بسيار سخت بود.هنگام شهادت 75 سال داشت.سر او نيز همراه سرهاي شهدا در کوفه گردانده شد.
پی نوشتها :
[1] الحسين في طريقه الي الشهادة، ص 6.
[2] درباره شرطة الخميس ر.ک: «الاختصاص» شيخ مفيد، ص 2، 3، 7، و65 .
[3] انصار الحسين، ص 66.
[4] عنصر شجاعت، خليل کمرهاي، ج 2، ص 26.
[5] الحسين في طريقه الي الشهادة، ص 6.
شهيد والاقدر عاشورا.حر از خاندانهاي معروف عراق و از رؤساي کوفيان بود.به درخواست ابن زياد، براي مبارزه با حسين «ع» فراخوانده شد و به سرکردگي هزار سوار برگزيده گشت.گفتهاند وقتي از دار الاماره کوفه، با ماموريت بستن راه بر امام حسين «ع»
بيرون آمد، ندايي شنيد که: اي حر!مژده باد تو را بهشت... [1] در منزل «قصر بني مقاتل» يا «شراف»، راه را بر امام بست و مانع از حرکت آن حضرت به سوي کوفه شد. کاروان حسيني را همراهي کرد تا به کربلا رسيدند و امام در آنجا فرود آمد.حر وقتي فهميد کارجنگ با حسين بن علي «ع» جدي است، صبح عاشورا به بهانه آب دادن اسب خويش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسين «ع» و جبهه حق پيوست.توبه کنان کنار خيمههاي امام آمد و اظهار پشيماني کرد، سپس اذن ميدان طلبيد.اين انتخاب شگفت و برگزيدن راه بهشت بر دوزخ، از حر، چهرهاي دوست داشتني و قهرمان ساخت.حر با اذنامام به ميدان رفت و در خطابهاي مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگيدن با حسين «ع» توبيخ کرد. چيزي نمانده بود که سخنان او، گروهي از سربازان عمر سعد را تحت تاثير قرار داده از جنگ با سيد الشهدا منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تيرها قرار داد.نزد امام بازگشت و پس از لحظاتي دوباره به ميدان رفت و با رجز خواني، به مبارزه پرداخت و پساز نبردي دليرانه به شهادت رسيد.رجز او چنين بود:
اني انا الحر و ماوي الضيف
اضرب في اعناقکم بالسيف
عن خير من حل بارض الخيف
اضربکم و لا اري من حيف[2] .
که حاکي از شجاعت او در شمشير زني در دفاع از سيد الشهدا و حق دانستن اين راه بود. حسين بن علي «ع» بر بالين حر حضور يافت و خطاب به آن شهيد، فرمود: تو همانگونه که مادرت نامت را «حر» گذاشته است، حر و آزادهاي، آزاد در دنيا و سعادتمند در آخرت! «انت الحر کما سمتک امک، و انت الحر في الدنيا و انت الحر في الآخرة» و دست بر چهرهاش کشيد.[3] امام حسين «ع» با دستمالي سر حر را بست.پس از عاشورا بنيتميم او را در فاصله يک ميلي از امام حسين «ع» دفن کردند، همانجا که قبر کنوني اوست، بيرون کربلا در جايي که در قديم به آن «نواويس» ميگفتهاند.[4] نقل است شاه اسماعيل صفوي قبر حر را گشود و پيکرش را سالم يافت، چون خواست پارچهاي را که بر سرشبسته بود باز کند، خون جاري شد و دوباره آن را بستند، آنگاه بر قبرش قبهاي ساختند.[5] .
سرگذشتهاي مربوط به حر و نقش او در حادثه کربلا، از نخستين بر خوردش با کاروان سيد الشهدا، سپس توبهاش و پيوستن به جبهه حق و شهادت در رکاب سالار شهيدان، درهمه مقتلها و کتابهاي تاريخ عاشورا نگاشته شده است و توبه او شاخصترين بخشنوراني زندگي اوست.
پی نوشتها :
[1] قاموس الرجال، ج 3، ص 103، امالي صدوق، ص 131.
[2] بحار الانوار، ج 45، ص 14.
[3] همان.
[4] الحسين في طريقه الي الشهادة، ص 97.
[5] سفينة البحار، ج 1، ص 242 به نقل از انوار نعمانيه، سيد نعمت الله جزايري.
نظرات شما عزیزان: